آخرین پست 94...
94 چطوری گذشت؟3ماه اول بسیار داغون دعوا با نیلو قهرکردن امین گند زدن امتحانا...تیر مرداد شهریور ترم تابستونی ی تجربه جدید .استفاده کردن از تابستون..دور شدن بیشتر امین...مهر آبان آذر...قهر با امین...کلاس زبان..جشنواره خیریه یونی..تنهایی..دی بهمن اسفند..آشتی قهر..امتحانا ..گند زدن آکوستیک..ددی! جشنواره خیریه..سر زدن ب بچه های بی سرپرست..
سال 95 : بیشتر کتاب خوندن ..درس خووندن باید حتما معدلم بالای 17 شه ! زبان! عکاسی !سیو مانی
کاش امسال سینگل نباشیم...
پریشب بهش پی ام دادم تلگرافی جوابم میداد گفتم برات کیک و شکلات و رولت بیارم گفت نه مرسی تازه ی روز بدش ج داد -_- منم دیگه هیچی نگفتم شب بهم پی ام داد تحویلش نگرفتم -_- چقدرم ک اون براش مهمه
حوصله ندارم برم خوابگاه..امروز دایی میره ولی من همراهش نمیرم
کلا حوصله هیچی ندارم -_-
حتی حوصله ادامه دادنم این هم ندارم..
امروز تا 3 خواب بودم! ناهار خوردم یکمی با خواهری حرفیدیم بعد رفتیم خرید ! بعد هم خونه مادر جون اینا ! بعد اومدیم خونه پنکیک درستیدم واسه صبونه البته من ک صبح بیدار نمیشم احتمالا خواهر جان نوش جان کنه.دلم میخواد واسه امین درس کنم بعد از اینکه گفتم شب نمیمونم باز سرد شد...خب چیکار کنم من که دوسش دارم ولی نمیشه...واقعا دیگه نمیدونم باید چیکار کنم واسه ب دست اوردن دلش...اون اصن من نمیبینه...مشکلش سمیرا هم نیست کلا از من خوشش نمیاد نمیتونه ک واضح بگه...نمیدونم
کلی خاطره داریم...خوب..بد...دلم میخواد بیشتر باهام وقت بگذرونه..بیشتر بهم توجه کنه..ولی اون فقط دورتر و دورتر میشه...کاش خدا ی کاری میکرد..
باید ژله انار درس کنم +کیک.البته نمیدونم وقت کنم یا نه...
معلوم نیس یونی چیکار کنم کی برم...
نمیدونم ولنتاین چی بگیرم براش..
عکس خودکارایی ک برام خریده بودفرستادم یادش نبود !حتی صوفیا هم یادش نبود..فاطی گفت چون واسه خیلیا کادو میخره:/
نمیدونم باید چیکار کنم...
5 واحدم ثبت نشد اگه نتونم اونارو بگیرم ترم 6نمیتونم 8 واحد بردارم.با استاد حرف زدم ک با اموزش بحرفه ولی گفت بزار بقیه امتحانا مشخص شه من امتحانش گند زدم سفید...اگه بفهمه...واقعا دیگه خسته شدم هر ترم ی مشکلی دارمخدایا میشه کمکم کنی؟
دیروز اخرین امتحان دادیم اومدیم خونه جمعه باید برگردم..امروز هم مامان کلی دعوام کرد..همون اهواز باشم بهتره...
ولی بهتره با فکرنکردنش بهش گند نزنم ب تعطیلاتم..خدا بزرگه...توکل ب خودش..
هووووم باید برم ارایشگاه..موهام رنگ کنم کوتاه کنم
جمعه با امین رفتیم بیرون..خوش گذشت...
کاش همیشه اینجور بود...