اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

note9

نمیدونم چرا دلتنگ علی ام...مسخرست...

شاید هم خووب باشه..هدف میده واسه زندگیم..انگیزه میشه ک صبحا ب خاطرش از خواب بیدار شم..که بهتر بشم 

با محد قرار گذاشتیم بریم کلاس زبان ، زبان باید ب ی جایی برسونم

اگه هم برناممون جور شد شاید بریم تهران..ولی دیگه من نو پولم  واسه بلیط هواپیما-_- همه رو خررررج کردم عین احمقا-_-

دوباره لاغر شدم 

ی عالمه کار دارم ! باید آرایشگاه برم ؛ خرید برم ، وسایلم جمع کنم، مانتوهام بدم خیاطی و اتوشویی ، برم عینک سفارش بدم ، گوشیمم تعمیر

note8

امروز عصری مسعود پی ام داد اول در مورد نیلو پرسید بعد گفت میای بریم بیرون !! دلش گرفته بود قبول کردم..یکم تاب خوردیم بعد در ب  در دنبال کافه :))) رفتیم پازل ک خیلی چرت بود میگفت میخوام سلیقه ات امتحان کنم تو انتخاب کن یهش میگم خب هوس چی کردی میگه هوس کردم تو رو امتحان کنم :))) بستنی میوه ای سفارش دادیم  ک اونم خوب نبود :دی کلی ماجرا تعریف کرد و خندیدم ^_^ بعد رفتیم ساحلی قدم زدیم بعدم تشریف آوردیم خانه :دی خوش گذشت 

قراره واسش کیک درس کنم :/ ولی موندم نیلوفر چیکار کنم :/هووووم

امروزم تا ظهر خواب بودم ظهرم فقط فیلم دیدم ..خریدم نرفتم :/


NOTE7

ب طرز مسخره ای دلم واسه علی تنگ شده... بدجور دلم میخوادش..تلگرام تنها جایی ک بلاکم نکرده میدونم پی ام بدم ج نمیده بلاک میکنه..

اصن میام اهواز حالم خراب میشه -_- باید زود برم خونه-_- آشپزی کنم حالم خوب شه-_- 

باید واسه محد خوابگاه هم برم 

واقعا حالم بده :/ یا باید با یکی حرف بزنم یا فیلم ببینم یادم بره 

باید تاپ بشم ! ظاهر و باطن ! تنبلی رو بزار کنار عزیزم !

کارام :

ایین نامه ، گفتار ، آماده کردن وسایل و لباسا واسه یونی ،ارایشگاه ، درس کردن کیک ، درس کردن بیسکویت ، 

پوست و رژیم و خوردن زینک 

نماز خوندن 

*کاش خدا من ببینه



note6

اینجا تهران 

یکشنبه شب رسیدیم کرج فرداش رفتیم انزلی ..3 شب اونجا بودیم خوش گذشت با خونواده دخترخاله مادرجان :)

2 شب هم کرج بودیم رفتیم خرید و پارک شنبه اومدیم تهرون پیش خواهرجان:)تقریبا خریدام تموم شد

امروز میرم اهواز ..مامان گفت باید بمونم 4 شنبه میان حتما تا جمعه میمونن:/

امتحان ایین نامه یکشنبه ست..باید واسه گفتار هم بخونم..جمعه هم ک باید اهواز باشم..

با الف بحثمون شد ب خاطر هستی:/ 

ف هم قرار شد بعد اینکه رفتم اهواز تصمیم بگیریم..ی هفته ای میشه ازش بی خبرم

نیلو و مسعود کات کردن

دلم میخواست ددی ببینم..

note5

امروز رفتم یونی با اینکه 3 ساعت معطلم کرد ولی خداروشکر کارم درس شد . گفت خودش ارزیابی رو اضافه میکنه ب جای زبان تربیت 2 و دانش گرفتم شد 20 واحد ..ولی برناممون خیلی داغون مثلا 3 و چهارشنبه فقط ی 2 ساعت عصر باید برم ! ب خاطر استاد پروازیا باید 5 شنبه هم بریم ..فقط شنبه ام خالی..2 تا از امتحانامم با همن..

این ترم واقعا میخوام بخونم ! قول ! باید معدلم بالای 17 شه..هیچ بهونه ای پذیرفته نمیشود 

دوس دارم کلاس عکاسی برم..ولی با این برنامه مزخرفمون....

از بس خسته بودم 2 تا 6 خواب بودم !امشب هم باز جغد میشویم تازه فردا باید صبح زوود بیدار شم که بریم ..

حالم خیلی گرفته ست..عصر رفتم یکم قدم ،  کتابفروشی 2 تا کتاب گرفتم..بستنی خریدم..ولی هیچکدوم حالم خوب نکرد ..اومدم خونه دیدم ف مسیج داده معلوم هست کجایی! خیلی سردی اخ !!! من واقعا نمیدونم انتظار چی داره از من ؟! هنوز 1 ماه هم نیس آشنا شدیم هنوز یه هفته نشده مثلا رابطمون شروع کردیم بعد دقیقا انتظار ی رابطه گرم وصمیمی و عاشقانه مث رابطه های چند ساله داره وقتی خودش اینقد گنداخلاق..تو طالع بینی رنگی رنگیم گفته بود اگه رابطه ای بهت انرژی نمیده تمومش کن ! پس تمومش میکنیم بدون هیچ احساس ناراحتی یا پشیمونی...

پ.ن :"ددی" بلاک کرده اف بی ، چی فکر میکرد چی شد...

پ .ن : یکی از هم کلاسیا الف اینستا دایرکت داد ! شونصد بار من دیده بعد میگه تا حالا ندیدمتون دانشکده!

پ .ن :50 خرج کردم -_- مثلامیخواستم پس انداز کنم -_-