نمیدونم چرا دلتنگ علی ام...مسخرست...
شاید هم خووب باشه..هدف میده واسه زندگیم..انگیزه میشه ک صبحا ب خاطرش از خواب بیدار شم..که بهتر بشم
با محد قرار گذاشتیم بریم کلاس زبان ، زبان باید ب ی جایی برسونم
اگه هم برناممون جور شد شاید بریم تهران..ولی دیگه من نو پولم واسه بلیط هواپیما-_- همه رو خررررج کردم عین احمقا-_-
دوباره لاغر شدم
ی عالمه کار دارم ! باید آرایشگاه برم ؛ خرید برم ، وسایلم جمع کنم، مانتوهام بدم خیاطی و اتوشویی ، برم عینک سفارش بدم ، گوشیمم تعمیر
امروز عصری مسعود پی ام داد اول در مورد نیلو پرسید بعد گفت میای بریم بیرون !! دلش گرفته بود قبول کردم..یکم تاب خوردیم بعد در ب در دنبال کافه :))) رفتیم پازل ک خیلی چرت بود میگفت میخوام سلیقه ات امتحان کنم تو انتخاب کن یهش میگم خب هوس چی کردی میگه هوس کردم تو رو امتحان کنم :))) بستنی میوه ای سفارش دادیم ک اونم خوب نبود :دی کلی ماجرا تعریف کرد و خندیدم ^_^ بعد رفتیم ساحلی قدم زدیم بعدم تشریف آوردیم خانه :دی خوش گذشت
قراره واسش کیک درس کنم :/ ولی موندم نیلوفر چیکار کنم :/هووووم
امروزم تا ظهر خواب بودم ظهرم فقط فیلم دیدم ..خریدم نرفتم :/
ب طرز مسخره ای دلم واسه علی تنگ شده... بدجور دلم میخوادش..تلگرام تنها جایی ک بلاکم نکرده میدونم پی ام بدم ج نمیده بلاک میکنه..
اصن میام اهواز حالم خراب میشه -_- باید زود برم خونه-_- آشپزی کنم حالم خوب شه-_-
باید واسه محد خوابگاه هم برم
واقعا حالم بده :/ یا باید با یکی حرف بزنم یا فیلم ببینم یادم بره
باید تاپ بشم ! ظاهر و باطن ! تنبلی رو بزار کنار عزیزم !
کارام :
ایین نامه ، گفتار ، آماده کردن وسایل و لباسا واسه یونی ،ارایشگاه ، درس کردن کیک ، درس کردن بیسکویت ،
پوست و رژیم و خوردن زینک
نماز خوندن
*کاش خدا من ببینه
اینجا تهران
یکشنبه شب رسیدیم کرج فرداش رفتیم انزلی ..3 شب اونجا بودیم خوش گذشت با خونواده دخترخاله مادرجان :)
2 شب هم کرج بودیم رفتیم خرید و پارک شنبه اومدیم تهرون پیش خواهرجان:)تقریبا خریدام تموم شد
امروز میرم اهواز ..مامان گفت باید بمونم 4 شنبه میان حتما تا جمعه میمونن:/
امتحان ایین نامه یکشنبه ست..باید واسه گفتار هم بخونم..جمعه هم ک باید اهواز باشم..
با الف بحثمون شد ب خاطر هستی:/
ف هم قرار شد بعد اینکه رفتم اهواز تصمیم بگیریم..ی هفته ای میشه ازش بی خبرم
نیلو و مسعود کات کردن
دلم میخواست ددی ببینم..
امروز رفتم یونی با اینکه 3 ساعت معطلم کرد ولی خداروشکر کارم درس شد . گفت خودش ارزیابی رو اضافه میکنه ب جای زبان تربیت 2 و دانش گرفتم شد 20 واحد ..ولی برناممون خیلی داغون مثلا 3 و چهارشنبه فقط ی 2 ساعت عصر باید برم ! ب خاطر استاد پروازیا باید 5 شنبه هم بریم ..فقط شنبه ام خالی..2 تا از امتحانامم با همن..
این ترم واقعا میخوام بخونم ! قول ! باید معدلم بالای 17 شه..هیچ بهونه ای پذیرفته نمیشود
دوس دارم کلاس عکاسی برم..ولی با این برنامه مزخرفمون....
از بس خسته بودم 2 تا 6 خواب بودم !امشب هم باز جغد میشویم تازه فردا باید صبح زوود بیدار شم که بریم ..
حالم خیلی گرفته ست..عصر رفتم یکم قدم ، کتابفروشی 2 تا کتاب گرفتم..بستنی خریدم..ولی هیچکدوم حالم خوب نکرد ..اومدم خونه دیدم ف مسیج داده معلوم هست کجایی! خیلی سردی اخ !!! من واقعا نمیدونم انتظار چی داره از من ؟! هنوز 1 ماه هم نیس آشنا شدیم هنوز یه هفته نشده مثلا رابطمون شروع کردیم بعد دقیقا انتظار ی رابطه گرم وصمیمی و عاشقانه مث رابطه های چند ساله داره وقتی خودش اینقد گنداخلاق..تو طالع بینی رنگی رنگیم گفته بود اگه رابطه ای بهت انرژی نمیده تمومش کن ! پس تمومش میکنیم بدون هیچ احساس ناراحتی یا پشیمونی...
پ.ن :"ددی" بلاک کرده اف بی ، چی فکر میکرد چی شد...
پ .ن : یکی از هم کلاسیا الف اینستا دایرکت داد ! شونصد بار من دیده بعد میگه تا حالا ندیدمتون دانشکده!
پ .ن :50 خرج کردم -_- مثلامیخواستم پس انداز کنم -_-