اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

30

3 تای دیگه مونده...دیگه نا ندارم...تا صبح بیدار و  ضعف و حالت تهوع...

البته واسه گفتار میرم خونه جمعه برمیگردم...

امین میگفت قبل اینکه بره تهران برم پیشش ولی نمیتونم ..خیلی کار دارم...

میخوام ماکارونی و سالاد سزار و ژله واسش درس کنم 

واسه خواهرش ادکلن گرفتم نمیدونم گل بگیرم یا نه

هی....

29

فصل شیرین امتحانات ...فعلا 2 تا رو دادیم ...میمیرم تا 10...

دیشب تا صبح بیدار بودم ...

امین باز اعصابم خورد کرد ...مطمئنم باهاش رفته بیرون...ی عالمه سوال بی جواب...

تو روحت هستی نامرد...تو ک میدونستی من دوسش دارم..

28

پاییز تموم شد...من همچنان تنها...

امشب ب معنای کلمه تنهایی حس کردم..همه بچه ها برنامه ها خودشون داشتن..ب امین گفتم بریم بیرون گفت نمیتونه..واسه اینکه خوابگاه نمونم زدم بیرون..یکم ک پ چرخیدم ..دنبال ظرف واسه چشم روشنی خونه امین...چیز خاصی ندیدم. فقط ی شیشه گرفتم واسه مربا .با ی بطری . خواستم برم کافه..پشیمون شدم..رفتم فست فود شام گرفتم تو محوطه نوش جان کردم ....

جای خالی نگین واقعا حس میکنم -_- 

هیچکس رفیق نیس...

چهارشنبه بلیط گرفتم ...

خدایا هوام داری؟

27

دیروز عصر با م و الف رفتیم بیرون اول 2 تایی رفتیم یکم جرخیدیم رو سکوو هم رفتیم ویش فوق العاده بووود 

رفتیم جزیره یکم بازی کردیم بعد هم دیگه اومدیم خوابگاه 

با محبت دوس شدم . دختر خوبی ب نظر میاد :)

دیگه؟ همینا

ددی پریشب پی ام داده بیداری ؟ ک ج ندادم

میخوام برم تهران نمیدونم بلیط بگیرم یا نه...آخه کلاس امیری هنوزمشخص نیس

26

مهر آبان آذر...به همین زودی گذشت..اما چطوری گذشت؟خوب؟ بد؟

سال قبل کلی خاطره داشتم با این سه ماه..کلی روزای بد داشتم اما شیرنی روزای خوبش بیشتر بهم میچسبید

امسال...روزام معمولی بود...هیچ روزی واسم خاص نشد..

فردا قراره 4 تایی بریم بیرون..امیدوارم خوش بگذره


+ ددی گفته بود وقتی رفتم تهران بهش خبر بدم! وقتی که بهش گفتم شاید بیام بلاک کرد...فازش چیه دقیقا..