وقتی ی مدت نمینویسم دیگه کلا حسش میپره حوصله اون وب رو ندارم اصن نمیشه 2 کلوم حرف زد :| دیروز ی فیلم دیدم اینقد باحال بود
مامی رفته اهواز امشب میاد خیعلی خوب بود اینکه کسی بهم غر نمیزد
هیچی هم درس نخوندم خیلی شیک
ب ددی گفتم درباره فرشاد..اصن انگار ن انگار حتی ج سوالمو هم نداد :| یعنی کلا خوبی.شب بخیر ببخشید اینا تو دایره لغتش نی
ناهار خونه مامی بزرگ بودیم
صبح ته موهامو شرابی کردم
ولی چون فقط ی ربع گذاشتم زیاد رنگ نگرفته..از دیشب هم دارم داروهایی ک واسه پوستم داده بود استفاده میکنم
میخوام برا تولدم هدیه بگیرم ولی فعلا تصمیم نگرفتم
برگه تیک اسمایل رو درس کردم
یعنی تفلدمو تبریک میگه ؟
اینقده دلم میخواست یونی باشم :|
باید بخوووووووونم دیگه..قوووللل میدم فردا بیام بنویسم
هر شب قبل از خواب برا ددی آیت کرسی و برا خودم دعا نادی علی میخونم
امشب همینجوری از سر بیکاری امدم اینجا بعد آرشیو رو خوندم چقدر خوش بودم هاا..
واقعا خدا خیلی دوسم داشته همش خواستم ددی بهم اس بده که اونم حرفمو شنیده
خدایا شکرت..من واقعا الان میفهمم ک آدم ناشکری بودم...به نظرم بهترین روزای زندگیم بودن اون روزا فقط خودم الکی تلخشون میکردم..امشب خیلی دلم برا ددی تنگ شده بود رفتم یاهو به یاد قبلا ی کم آن بودم که دیدم پی ام داد چطوری عزیزم ی عالمه خوشحال شدم حالا خوب بود استاتوسمو عوض کردم به جاع خر الاغ رو ب کار بردم :دی
یک چرت و پرت گفتیم اینا
عکس پسر عمه رو خواست بفرسته ک نشد بعد هم دیگه رفت خوابید
ههیی..یادش بخیر بار قبلی که باهام چت کرد همش میگفت دوست دارم و اینا
من ِالاغ هم باور کردم
الان عین ِاحمقا گرفتار یک عدد عشق یک طرفه شده ایم
امروز بعد از قرنی فیزیک پیش خوندم..کاش خدا کمکم کنه بتونم بخونم تا شرمنده مامان بابا نشم..واقعا که من دختر خیلی پررویی هستم..
مامانی بابایی داداشی و آجی دوستون دارم ی دنیا
+ددی عاشختم
جودی ابوت رو دارم نیگاه میکنم دوس دارم مثل اون باشم
دیشب تو دفترچه ام نوشتم که دیگه نباید به ع اس بدم تا وقتی که خودش اس بده حالا امروز صبح خودش اس داد نوشته بود عزیز ِدل ِبابایی چطوری؟من گفتم خویم.شما چطوری اونم گفت خویم :) دیگه منم چیزی نگفتم:)
بالاخره زیرنویس فیلم اسکول 2013 کشفیدم هورراااا:))) فقط نمیدونم چرا این قسمت 2 دل نمیشه
ها صبح هم با م حرفیدم...همش چرت و پرت میگه..هووم دلم مشاوره ها ع رو میخواد:(فقط اون میدرکید منو :(
شاید از شنبه برم کتابخونه
44 روز مونده تا تولدش...