امروز ساعت 2 رفتم کتابخونه بو تخم مرغ میداد:| نیم فصل فیزیک خوندمساعت 5 مامان بابا اومدن دنبالم رفتیم گلزار شهدا..اونجا رفتم امامزاده ی عالمه دعا کردم نماز خوندم صدقه دادم..دعا کردم ع رو یا فراموش کنم یا اونم دوسم داشته باشه کنکورمو من و مریم خوب بدیم و بخونیم بقیه مشکلاتمون هم حل شن..امشب هم ک شب آرزوهاست...امیدواریم فرشته ها حواسشون ب من هم باشه..دیگه اومدم خونه الف رو تو ماشین دیدم بعد گفت بیا خونمون تا ریاضی باهات کار کنم ب مامان گفتم ولی دیگه یادش رفت شاید معلم گرفتم...شب هم دخترخاله اینا اومدن خونمون ابروهام یکم آدم شدن :دی
این هدیه معلوم نیس چی بهش اومد خدا کنه فقط برسه دستش ب موقع :|
خدایا تو ب هر کاری قادری ..همه چی رو ب خودت میسپارم
دیشب دیازپام خوردم تا 11 خوابیدم اصن منگ بودم :( بعد هم یکم نت و نهار آماده شدم 3 رفتم کتابخونه بازرس داشتن بچه ها همش شلوغی میکردن :( نا 7 خوندم بعد هم ی دره پیدا اومدم کتابام خیلی سنگین بودن بابا زنگ زد گقت اومدم دنبالن دیگه نزدیک مدرسه اومد دنبالم..تو کتابخونه دخترا مانتوها قدیمی منو میگن چثدر خوشگلن از کجا گرفتی :|
اصن هیچکدوم درسخون نیستن :|
شب ب ددی اس دادم دبم برا بابایی تنگ شده..هیچی ج نداد..هیچی...
باز گریه کردم...
این همه من براش خودمو میکشم تو همه آرزوهامو و دعاهام اسم اونه همه نوشته ها و نقاشیام برا اونه تمام سعیمو میکنم ک ی ذره فقط ذره بهم توجه کنه...ولی اون...
خسته شدم از این همه دوس داشتن یک طرفه..نمیخوام دیگه برات بنویسم نمیخوام دیگه بهت فکر کنم نمیخوام دیگه برات آیت کرسی بخونم..نمیخوام دیگه تو تک تک لحظه هام یادت باشه...
نمیخوام...
مسخرست دل بستن به چیزایی ک مال تو نیس...
برو...برو...دیگه نمیخوامت...برو...
دیشب ددی کد پستی رو بهم داد
امروز عطر رو براش سفارش دادم :| ولی حواسم نبود فاکتور هم براش میره :| :|
هنوز اون شام هم مونده :|
فکرمو همش مشغول کرده !
امروز حالم خوب نبود اصلا دهنم و دندونم ناجور درد میکنه :| هر چی هم قرص میخورم قایده نداره عصر رفتم کتابخونه اصلا حوصله نداشتم بعد نوشین هم اومد باهام حرف زد دیگه بدتر میگفت من خیلی از تو خوشم میاد دختر آروم ِخوبی هستی !! خیلی هم خوش سلیقه ای !مانتوهاتو دوس دارم ! 1ساعت بیشتر حرف زد...بعد دیگه منم ی دفه ناامید شدم !ب ص اس دادم !ولی فایده نداشت !
کاش ددی کمکم میکرد...
خداااایا امیدم فقط ب خودت ِ!تویی استجابت کننده ی دعا...
حالم خوب نیس این روزا...خدا ازت خواهش میکنم فقط همین 1 بار یک فرصت دیگه بهم بده..قول میدم جبران کنم...قوول میدم..فقط همین 1بار...خواهش میکنم...
ددی دیشب آدرس داد بدون کدپستی :|
امروز صبح 2 ساعت رفتم کتابخونه شیمی حوندم:| عصر رفتم 1 ساعت بودم گفتن برین خونتون !نظافت داریم :| اینه ک اینجاییم...
واسه یه ایمیل اومده بود عنوانش مشاوره بود لینک سایتشو ک باز کردم...فهمیدم وقتم خیییییییلییییییییی کمه...کاری نمیتونم بکنم...واقعیت اینه ک فقط 6 هفته وقت هست...کاریشم نمیشه کرد...پس بهتره ب جای حرص خوردن و وقت تو نت تلف کردن بشینی درستو بخونی تا هر جا ک رسیدی..2 حالت داره دیگه یا قبول میشی یا نمیشی..بیشتر از این ؟
حال ِجسمیم داغونه...
فقط پیش خوانده میشود...
دیشب ددی قبول کرد ولی هنوز آدرس نداده...
ادکلن بولگاری و یک عدد شام هدیه اشه