3 تای دیگه مونده...دیگه نا ندارم...تا صبح بیدار و ضعف و حالت تهوع...
البته واسه گفتار میرم خونه جمعه برمیگردم...
امین میگفت قبل اینکه بره تهران برم پیشش ولی نمیتونم ..خیلی کار دارم...
میخوام ماکارونی و سالاد سزار و ژله واسش درس کنم
واسه خواهرش ادکلن گرفتم نمیدونم گل بگیرم یا نه
هی....