وقتی که رفتی بهار بود
تابستان که نیامدی پاییز شد
پاییز که برنگشتی پاییز ماند
زمستان که نیایی پاییز می ماند
تو را ب دل پاییزی ات فصل ها را به هم نریز!!
نمیدونم چرا دلتنگ علی ام...مسخرست...
شاید هم خووب باشه..هدف میده واسه زندگیم..انگیزه میشه ک صبحا ب خاطرش از خواب بیدار شم..که بهتر بشم
با محد قرار گذاشتیم بریم کلاس زبان ، زبان باید ب ی جایی برسونم
اگه هم برناممون جور شد شاید بریم تهران..ولی دیگه من نو پولم واسه بلیط هواپیما-_- همه رو خررررج کردم عین احمقا-_-
دوباره لاغر شدم
ی عالمه کار دارم ! باید آرایشگاه برم ؛ خرید برم ، وسایلم جمع کنم، مانتوهام بدم خیاطی و اتوشویی ، برم عینک سفارش بدم ، گوشیمم تعمیر
امروز عصری مسعود پی ام داد اول در مورد نیلو پرسید بعد گفت میای بریم بیرون !! دلش گرفته بود قبول کردم..یکم تاب خوردیم بعد در ب در دنبال کافه :))) رفتیم پازل ک خیلی چرت بود میگفت میخوام سلیقه ات امتحان کنم تو انتخاب کن یهش میگم خب هوس چی کردی میگه هوس کردم تو رو امتحان کنم :))) بستنی میوه ای سفارش دادیم ک اونم خوب نبود :دی کلی ماجرا تعریف کرد و خندیدم ^_^ بعد رفتیم ساحلی قدم زدیم بعدم تشریف آوردیم خانه :دی خوش گذشت
قراره واسش کیک درس کنم :/ ولی موندم نیلوفر چیکار کنم :/هووووم
امروزم تا ظهر خواب بودم ظهرم فقط فیلم دیدم ..خریدم نرفتم :/
ب طرز مسخره ای دلم واسه علی تنگ شده... بدجور دلم میخوادش..تلگرام تنها جایی ک بلاکم نکرده میدونم پی ام بدم ج نمیده بلاک میکنه..
اصن میام اهواز حالم خراب میشه -_- باید زود برم خونه-_- آشپزی کنم حالم خوب شه-_-
باید واسه محد خوابگاه هم برم
واقعا حالم بده :/ یا باید با یکی حرف بزنم یا فیلم ببینم یادم بره
باید تاپ بشم ! ظاهر و باطن ! تنبلی رو بزار کنار عزیزم !
کارام :
ایین نامه ، گفتار ، آماده کردن وسایل و لباسا واسه یونی ،ارایشگاه ، درس کردن کیک ، درس کردن بیسکویت ،
پوست و رژیم و خوردن زینک
نماز خوندن
*کاش خدا من ببینه
اینجا تهران
یکشنبه شب رسیدیم کرج فرداش رفتیم انزلی ..3 شب اونجا بودیم خوش گذشت با خونواده دخترخاله مادرجان :)
2 شب هم کرج بودیم رفتیم خرید و پارک شنبه اومدیم تهرون پیش خواهرجان:)تقریبا خریدام تموم شد
امروز میرم اهواز ..مامان گفت باید بمونم 4 شنبه میان حتما تا جمعه میمونن:/
امتحان ایین نامه یکشنبه ست..باید واسه گفتار هم بخونم..جمعه هم ک باید اهواز باشم..
با الف بحثمون شد ب خاطر هستی:/
ف هم قرار شد بعد اینکه رفتم اهواز تصمیم بگیریم..ی هفته ای میشه ازش بی خبرم
نیلو و مسعود کات کردن
دلم میخواست ددی ببینم..