اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

note10

وقتی که رفتی بهار بود 

تابستان که نیامدی پاییز شد

پاییز که برنگشتی پاییز ماند

زمستان که نیایی پاییز می ماند 

تو را ب دل پاییزی ات فصل ها را به هم نریز!!

note9

نمیدونم چرا دلتنگ علی ام...مسخرست...

شاید هم خووب باشه..هدف میده واسه زندگیم..انگیزه میشه ک صبحا ب خاطرش از خواب بیدار شم..که بهتر بشم 

با محد قرار گذاشتیم بریم کلاس زبان ، زبان باید ب ی جایی برسونم

اگه هم برناممون جور شد شاید بریم تهران..ولی دیگه من نو پولم  واسه بلیط هواپیما-_- همه رو خررررج کردم عین احمقا-_-

دوباره لاغر شدم 

ی عالمه کار دارم ! باید آرایشگاه برم ؛ خرید برم ، وسایلم جمع کنم، مانتوهام بدم خیاطی و اتوشویی ، برم عینک سفارش بدم ، گوشیمم تعمیر

note8

امروز عصری مسعود پی ام داد اول در مورد نیلو پرسید بعد گفت میای بریم بیرون !! دلش گرفته بود قبول کردم..یکم تاب خوردیم بعد در ب  در دنبال کافه :))) رفتیم پازل ک خیلی چرت بود میگفت میخوام سلیقه ات امتحان کنم تو انتخاب کن یهش میگم خب هوس چی کردی میگه هوس کردم تو رو امتحان کنم :))) بستنی میوه ای سفارش دادیم  ک اونم خوب نبود :دی کلی ماجرا تعریف کرد و خندیدم ^_^ بعد رفتیم ساحلی قدم زدیم بعدم تشریف آوردیم خانه :دی خوش گذشت 

قراره واسش کیک درس کنم :/ ولی موندم نیلوفر چیکار کنم :/هووووم

امروزم تا ظهر خواب بودم ظهرم فقط فیلم دیدم ..خریدم نرفتم :/


NOTE7

ب طرز مسخره ای دلم واسه علی تنگ شده... بدجور دلم میخوادش..تلگرام تنها جایی ک بلاکم نکرده میدونم پی ام بدم ج نمیده بلاک میکنه..

اصن میام اهواز حالم خراب میشه -_- باید زود برم خونه-_- آشپزی کنم حالم خوب شه-_- 

باید واسه محد خوابگاه هم برم 

واقعا حالم بده :/ یا باید با یکی حرف بزنم یا فیلم ببینم یادم بره 

باید تاپ بشم ! ظاهر و باطن ! تنبلی رو بزار کنار عزیزم !

کارام :

ایین نامه ، گفتار ، آماده کردن وسایل و لباسا واسه یونی ،ارایشگاه ، درس کردن کیک ، درس کردن بیسکویت ، 

پوست و رژیم و خوردن زینک 

نماز خوندن 

*کاش خدا من ببینه



note6

اینجا تهران 

یکشنبه شب رسیدیم کرج فرداش رفتیم انزلی ..3 شب اونجا بودیم خوش گذشت با خونواده دخترخاله مادرجان :)

2 شب هم کرج بودیم رفتیم خرید و پارک شنبه اومدیم تهرون پیش خواهرجان:)تقریبا خریدام تموم شد

امروز میرم اهواز ..مامان گفت باید بمونم 4 شنبه میان حتما تا جمعه میمونن:/

امتحان ایین نامه یکشنبه ست..باید واسه گفتار هم بخونم..جمعه هم ک باید اهواز باشم..

با الف بحثمون شد ب خاطر هستی:/ 

ف هم قرار شد بعد اینکه رفتم اهواز تصمیم بگیریم..ی هفته ای میشه ازش بی خبرم

نیلو و مسعود کات کردن

دلم میخواست ددی ببینم..