امروز تقویم و کارت ِاومد:) کارت رو میخواستم ب زی زی بدم ک فکر نکنم بشه...
صبح دیگه نخوابیدم ساعت 9 صبحونه خوردم بعد ریاضی خوندم، ناهار..خیلی خوابم میومد خواستم 40 مین بخوابم بعد برم کتابخونه ک 40 مین شد 4 ساعت:| تا 5 خواب بودم بیدار شدم ی خورده زیست خوندم بعد هم خونه مادرجون
الان اومدم خونه..پدر گفت میمری گوشیت ج بدی و ی سری چرندیات دیگه حالم گرفت...من اصن گوشیم نبرده بودم...بدم میاد ازش.....
پژمرده شدم...دلم برا علی تنگ شده..از دیروز واتس نیومده..هووم..دلم میخواد برم پخلش..باهاش حرف بزنم...
ولی اون...من دوس نداره...
هی..بیخی..
باید واسه فردا ریاضی بخونم..یادم رفت بهش اس بدم ببینم ساعت چند میاد..
امسال باید حتماااااااا قبول شممممممم ^________^
من موفق میشمممممممممم..
رفتم فیض بووق ،زیر همون عکس دوربینا؛ لوگوش هم گذاشته بود نوشته بود تنکس تو مای لیلتل گرل :))
داشتم از ذوق میمردم ک دیدم تو ی عکس تگ شده ک خودش گرفته بود زن بابا هم تو صحنه حضور فعال داشت !هوووم:| کلا انگار هر جا علی باشه اینم هست :| پژمرده شدم باز :| خواب هم کلا پرید..ولی سرم درد میکنه ک ب دلیل بی خوابیه..نمیدونم برم کتابخونه یا نه..میرم !باید تا ساعت دیگه بیدار باشم..
این گنجشکا هم اعصاب واسه آدم نمیزارن..
اصن دیگهههههههه نباید فیض بوووووق کوفتی رو برم ! چی داره !!هیچ !منم ک هیچ دوستی ندارم اونجا !واسه جی برم اصن !!!
بیخیال ِعلی..بیخیال..واقعا موندم برا چی اینقد دوسش دارم ؟هوم ؟
امروز عصر گیفت باکس رو بغل کردم ی عالمه بوسیدمش :| از دست رفتم دیگه :)) خو دلم براش خیلی تنگ شده..
هوووم
خدیا خودت کمکم کن...
امروز کلاس ریاضی بود !یعنی کلا پرشیه !! از هر جا ی چی میگه ! :| باید خودم بخونم..
صبح هم طبق معمول 11 بیدار شدم ...تا 4 ک استاد اومد ریاضی رو خوندم ولی دنباله هندسی مونده...
باید امشب بقیه دنباله رو بخونم = تست .
5 شنبه هم کلاس دارم.گفت لگارتیم و مثلثات بخون..
ب فیزیک میگم کلااس بذار هفته بعد..
جمعه هم تستا فیزیک رو میزنم..یه کمی میزون شم..
فردا باااااااید حتما برم کتابخونه..حتی اگه صبخ دیر بیدار شم باید عصر برم .
فردا باید زیست بخونم...
دبیر ریاضی ِخیلی حالیش نی ..ولی خب از هیچی بهتره ! امشب باید دنباله رو بخونم فردا هم تست.
امروز فیزیک بود.یانگ هم تموم شد ب سلامتی، ولی من هنوز تستای این 2 فصل رو نزدم :|
فردا ساعت 4 میاد ! کاش صبح زود بیدار شم برم کتابخونه :|
زیست خیییییلیی زیاده !!من هنوز هیچی نخوندم !
تازه شیمی هم هست :|
هووووووم
نشستم واسه پسرخاله جان ترجمه میکنم ن ک درسای خودم خیلی میخونم اینا !!!
هووووم...دلم علی رو میخواد...هوووم..فعلا آروم ِالبته..فقط میخواد ک داشته باشش..ک غیر ممکن..چون خیلی شیک جواب رد بهم داد !!
امروز کلاس فیزیک داشتم..خوب بود..
فردا هم ساعت 3 ریاضی .
همش میگم از فردا صبح زود بیدار میشم میرم کتابخونه ولی هیچ...ساعت 11 تازه از خواب بیدار میشم..
کسل..بی حوصله...
باید خودم ی کاری کنم..اینجور فایده نداره..
هی بشینم ب علی فکر کنم هی گریه کنم..زاری کنم..برمیگرده ؟حسش بهم تغییر میکنه ؟نه...
باید وقتی فکرم میره سمت اون منحرفش کنم..نباید اینقد درگیرش باشم..
بهتره از درسای آسون شروع کنم و اونایی ک دوسشون دارم..
کاش فردا بتونم بیدار شم برم کتابخونه:|
صبح زود بیدار شدن هم آرزوست..
فکر کن فردا مسافری و ساعت 9 بلیط داری !!!
اووووم..همینا دیگه....