4 شنبه با خاله رفتم اهواز ، تو باس پسرا کناری همین ک ما رو دیدن ی عالمه خودشیرینی کردن دختر ندیده ها :|
شب رفتم رستوران ایتالیایی لازانیا خوردم خیلی بد مزه بود :| شب هم تا 4 اینا بیدار بودیم تو لاین چت میکردیم اینا خاله میخواست من با نوید دوس شم ک بهم وابسته شه هه :)) این پسر ب نظرم اصلا آدم نیس یعنی فحشش هم بدم براش مهم نیس کلا هیچییییی براش مهم نیس :)) من نمیدونم خاله چرا گیر دادی ب اینی ک حتی عکسشم مال خودش نیس و همه شخصیتش دروغه !
صبح تا 11 خواب بودم بعدش همش تو لاین ساعت 6 با فنی قرار داشتم ، ساعت 6 زنگ زدم آژانس رفتم خوابگاه کلیی دلم براش تنگ شده بود ..اول رفتیم مطب دکتر دیدیم بسته ست کلی خورد تو ذوقم :( بعد گفتیم بی خیال بریم خرید رفتیک کارون اونجا کلی سوتی دادیم :))) ببخشید ما از اون ک شعبه تون اومیدم خانم :ما همین ی شعبه رو داریم کدوم شعبه :))
ی کت دامن ک مثل یونیفرمم مدارس خارجیه :| الان پشیمونم از خریدش:( یه نیم ست هم خریدم بعد رفیتم خیاطی ک آستینش درست کنه تو پرو خانوم گفت بذار آقاهه بیاد بعد من میخواستم شالم بندازم رو سرم هی خانوم میگفت ایشون هم ی دختر داره هم سن شماست راحت باش تا دست میبردم سمت شال همین میگفت خیاط پررو هم گفت دقیقا هم سایز غزل :|بعد رفتیم کتابفروشی 2 کتاب گرفتم انگار گفته بودی لیلی چراغ ها رو من خاموش میکنم ، یعنی میخواستم مالیخولیای محبوب من بگیرم ک تموم کرده بود :( بعد دوباره رفتم خیاطی بعد فنی واسم آب پرتقال گرفت ! بعد رفتیم رو پل سفید کلی عکس ِداغون گرفتیم و کلی بهمون تیکه انداختمون یعنننننننی انگاری از ی سیاره دیگه اومده بودیم اونجوری نیگاهمون میکردن ! بعد هم رفتیم کافی شاپ هتل پارس اونجا هم کلی سوتی دادیم اول ک نمیدونستیم کافی کجاست از اطلاعات پرسیدم بعد رفتیم نشستیم هی عکس گرفتیم و چرت و پرت گفتیم و میگفتیم چرا نمیاین سفارش ما رو بگیرن خوو نیم ساعت منتظر بودیم حتی خواستیم خودمون بریم ب آقاهه بگیم :)) تا اینکه کشف کردیم باید دکمه رو سفارش بدیم !! بعد هم فهرست بهمون داد از سمت خارجیش نیگا میکردیم اصن نمیدونستیم چی ان :)) تا اینکه فارسیش دیدیم و بستی اسپیشال سفارش دادیم 25 شد ! بعد هم جدا شدیم از هم منم با آژانس هتل رفتم خونه دایی!
فرداش هم خواب موندیم و ب باس نرسیدیم و دایی جان چون زن دایی از حضور ما ناراحت بود خیلی شیک بیرونمون کرد ساعت 2 بعد ازظهر ! تو ماشین هم فهمیدیم ک فری جان !!!هم سفرمان می باشد !عکس خواهرش و دامادشون نشونم داد کلی تعجب کردم !!اصن اینقد تغیییر کرده بووود !!! پسره هم خوشگل بود همش تو بغلش بود مامان بابا پسره باکلاس و پولدار بودن ، خدا بده شانس والاع !!!
چی میشه خدا جان یکی از این تیکه ها عاشق ما بشه ؟هوم ؟
بعد هم ک خونه مادر جون ناهار در واقع شام خوردم اومدم خونه خودمون
امروز هم ک فقطططططططط فیلم نیگاه کردم و کتاب خوندددددم یییییعنی خاااک تو سرم !!!
از اونجاییی ک ماحرای نوید خیلی چرت اصن اهمیتی نداره ک ختی بنویسمش
مسعود هم تو واتس کلی پی ام داد ج ندادم پسره پروو آخرش گفت امیدوارم پشیمون نشی بای !!! معلوم کی پشیمون میشه !!!خدایا اینا چی ان آخخههههه !!!
نیکا گفت دوستت از تابلو خوشش اومد ؟ ب دروغ گفتم آره گفت خیلی عالی شده :( در حالی ک اون ب خاطر همین کادو مسخره باهام قهر کرد...
وقتی جواب مسیجم نداد تو اف بی دیدم باز از دلا خانوم عکس گرفته و گفته عکسام ادیت کن ی عالمه گریه کردم حتی تو اهواز هم گریه کردم.......
فکر کنم واقعا عاشقش بودم ک هنوزم نمیتونم بودنش کنار ی نفر دیگه عادت کنم...
خیلی دردناک..تو غرورت بشکنی و اون نادیده بگیرت...قلبت تیکه تیکه میشه...
میدونم دیگه حتی دوست هم نیستیم...حتی دوست مجازی هم نیستیم...دیگه حتی نمیتونم باهاش حرف یزنم...
چ برسه اینکه ببینمش..دوستی 1 ساله با اون فقط ی خواب قشنگ بود....از همون اول میدونستم بین من و اون ی دنیا فاصله ست و اون هیچ وقت من نمیبینه..هیچ وقت ندید ک همیشه حواسم بهش بوده...همیشه...
آره خب باید قبول کنم دلا خیلی از من سرتره..خوشگلتره..بانمک تره..جذاب تره..دکتر..تهرانیه..گیتاریست..ی عالمه کتاب میخونه..تو همه همایش و انجمنا شرکت میکنه..همه دوسش دارن
اما من ی دختره افسرده لوس بداخلاق بی کلاس بی سواد....
من هیچی نیستم..هیچی....
باید ی مدت از همه دور شم تا دوباره خودم بسازم باید ی شخصیت عالی از خودم بسازم ن این دختر ضعیف ک فرطی گریه میکنه !
تا کنکورم چیزی نمونده..حتی اگه قبول نمیشم حداقل باید تلاشم بکنم ..نه ؟