دیروز با آوا حرفیدم ، بهم گفت همه چی رو در مورد علی بریزم دور و فقط ب خودم فکر کنم . گفت اون فقط واسه سرگرمی میخواد اگه با کسی باشه ن ازدواج و اینکه اون ی عالمه دوست داشته و من نداشتم واسه همین اون واسه من دوست بد بوده بم گفت این 10 روز بخوونم اونم کمکم میکنه
منم ار دیشب خوندم
تازه دیشب با مهدی رفتیم بیرون من پشت رول نشستم
بعد امروز فعلا 9 ساعت خوندم . آوا گفت باید روزی 13 بخونم ..شاید اینجور خدا دلش سوخت برام..
فقط موندم تو کف عدل !!! چند روزه همش پی ام میده !! صبح ظهر شب !!! شما برام ارزش دارین !همشم چرت و پرت میگه اصلا خوزله حرفیدن باهاش ندارم .. فکر کنم از استرس امتحاناشه :)))
آوا گفت مثل قبلا مغرور باشم !
زیسسسسسسسسسسست خر است !!!من نمیدونم واقعا با زیست چیار کنم هر چی هم میخونم باز نمیتونم سوالا 92 رو ج بدم :|
خدایا پلیز هلپ می
نمیدونم قراره چی پیش میاد...
میرم اهواز یا تهران ؟
حسم ب علی چی میشه ؟
واقعا خرم من !!این همه زحمت کشیدم حرص خوردم کلاس رفتم کتابخونه رفتم حالا ک وقتش رسیده نهایت تلاشم کنه خودم میزنم ب بی خیالی ک برام مهم نیس !!!بیخود کردی برات مهم نیس !!! شب تا صبح درس میخونی تا مباحث تموم کنی !!! نخوووووونی یهتره ک بمیری ! معلوم میشه لیاقت هیچی رو نداری . فقط ادعایی . همین و بس .
خداروشکر ک علی خودش گذاشت و رفت و گرنه معلوم نبود تو چ بلایی سر خودت میاوردی ! اینقد توو علی غرق شده بودی ک خودت یادت رفته بود تازه باید ازش تشکر کنی :) وقتی پستا اسفند خوندم باز گریه م گرفت....
نباشی خیلی بهتره. دلتنگی رو میشه تحمل کرد . مهم اینه فقط خوبی های تو رو یادم مونده .
یادت باشه همیشه ی نفر هست ک میتونی روش حساب کنی ...
ظهر ساعت 1 میرم کتابخونه . باید بخوووووونم . با کسی هم کاری ندارم . مهم نیس نتیجه چی میشه اگه ب اندازه کافی تلاش کرده باشی نتیجه اش میبینی من ب عدالت خدا شک ندارم :)
اف بیشو دی اکتیو کرده . حتما ب خاطر امتحاناشه.
کاش ازم متنفر نباشی.کاش ب خاطر خودم رفته باشی .
خرداد ماه ِپارسال خوندم ! واقعیت اینه ک درس حسابی نخوندم ! اگه واقعا هر روز 8 ساعت میخوندم قبول میشدم .خاک تو سرم:| شاید اگه خونده بودم الان وضعیتم این نبود !
خب الان وضعیتم ی خورده فرق داره..احساس میکنم آزاد قبول شدن سخت تره..نیدونم..ولی حتی اونایی ک هم بدون سهمیه بودن قبول نشدن خو چ انتظاری داری !!!!
حوزله ندارم واقعا...