اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

خاطرات خوبمون یادم نمیاد

دفترچم گم کردم نمیدونم کجا گذاشتم تو خونه که نبود خوابگاه هم نیس همه روزای خوبم توو اون نوشته بودم...بعد از اون فقط دعوا بود...وقتی  فکر میکنم حالم داغون بود بهش گفتم حالم بده اصلا براش مهم نبود دلم میشکنه...

چرا هیچی واست مهم نیس ؟چرا؟حتی گوشیمم واست مهم تره...

مسعود میگه نیلوفر باهاش کم حرف میزنه ،دلخوره..اونوقت امین من ازش سوال میپرسم جوابمم نمیده...

دیگه نمیتونم...ب چی دلخوش باشم ؟ دقیقا ب چی؟چرا باید ادامه بدم ؟ ته ش هیچی ...چرا الکی غصه بخورم ؟

دلم پرررررررره هر چقدم بنویسم و گریه کنم خالی نمیشه...

حقم این نبود...

گند زدم امروز ؛ ظهر ىهو ناامید شدم کلا بى خىال درس خوندن شدم هیچى نخوندم تا شب نىلو به زور مجبورم مرد برم سالن مطالعه 2 جلسه اسىب خوندم بافت هم ک هیچى یادم نیس الان 5 خوابم ک نمیبره بهتره برم درس بخونم ولى خستم میرررم یکم دیگه 

عادت کردم به سپیده وقتى اون نىس دوس ندارم برم سالن مطالعه

امروز به امین پى ام دادم واسه گوشیم به زور جوابم میداد باهاش قهرم :( نامرد 

کاش ى نفر بود هوامو داشت :(

خدایا کمکم کن امتحان فردام پاس شم .___. 

کاش میشد فردا برم بیرون....

شاید به مهدى برم بیرون دوس دارم برم کافه قنادى خب .___.

امتحان ادب بد نبود کىف پولم گم کردم بدبخت شدم همه کارتام نوش بود  شب نو گروه نىلو ب امین گفت ..اصلا انگار ن انگار حتى ى تعارف الکى هم نزد ..من باش فک میکردم مشکلى واسم پیش بىاد مىتونم روش حساب کنم...امشبم کلا انلاین بود چرا گریه کنم ب خاطر ادمى ک حتى در حد ى دوست هم بهم احترام نمىزاره ...5شنبه هم بیرون نمیریم ب خاطر اون هم خودت ناراحت نکن..رابطه نیلو و مسعود فرق داره...قاطى نکن

هیچى نخوندم فقط ى جلسه بافت خود پاتولوژى 8تاست مىفتم خیلى شىک!! هر چى رسىدم مىخونم بادابادد

فردا امتحان دارم هنوز کامل نخوندم مرور هم نکردم ولی میخوام بخوابم صبح بیدار شم 

لعنت ب هم اتاقیای خوادخواه :/خب اتاق واسه خواب نه بیدار بودنتا 6 صبح میخوای بدرسی برو بیرون:/ توو روحشون

کاش امتحان آسون باشه یکم روحیم برگرده 

اوووف امتحان بدی دهنم سرویس :/

امروز مسعود گفت امین گفته 5شنبه نیاد :/ منم گفته مگه مهمه نیاد ولی باز طرفش گرفت کار داره منم گفت 24 ساعت کار داره .خلازه کنسلش کرد بیجعول:( خب دوس دارم بررررم بیرون :(

گوشیمم 300 خرج گذاشت رو دستم :/ باید فردا ب مامی بگم 

رفتم خوابگاه پیش سحر سرپرستی کپک زدنشون گفت حتی واسه یه ساعت هم نمیشه

محد فک کنم ناراحت شد ب خاطر نت گوشیش وصل شد خب تقصیر من نبود همش ب انیس و فنی پچ پچ میکرد بهش گفتم ناراحت شدی ؟گفت نه...

وای5 شد میخواستم 6 بیدار شم:( 

تو که دل بردی و رفتی

امروز مبانی داشتم داااااغووووون دادم صفر هم نمیگیرم میتزسم بعدی ها رو همینجور خراب کنم مخصوصا بافت و پاتو که با همنن:((( خدایا هلپ می

کارتم امین پرینت گرفته بود صبح تو دانشکده بهم داد پسر هم کلاسیم تو سالن بودن نمیدونم دیدن یا نه البته امین جان ک حتی سلام هم بهم نکرد ..

نامرد حتی نپرسید امتحانت چطور بود....

اگه ی روز باید خوب شه 1 هفته گنداخلاق میشه ...

ب این نتیجه رسیدم مسعود خیلی خوش اخلاق تره..

امروز از حرکت نگین ناراحت شدم ...واقعا درکش نمیکنم..ی امتحان اینقد مهمه؟

جزوه ادب ندارم ب سحر گفتم میرم پیشش باهم بخونیم گفت باشه ولی نمیدونم...10 باید بیدار شم امروز اونایی که حودم نوشته بودم خوندم کاش کم باشه

3 واحد باید نمره خوب بگیرم مشروط نشم 

5 شنبه قراره بریم بیرون ب دعوت مسعود البته اگه امین خان نپیچونه

دلم دوست میخواد باهاش درس بخونم:(