اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

اردی بهشت ِمن

خدایا بگیر از من ، هر آنچه تو را از من میگیرد :)

خب یونی اونجا خیلی مسخرست اصلا دوسش ندارم حتی هیچ جایی هم نداره که برم  و البته هیچکسی رو هم ندارم نه که نباشه هست ولی خب علاقه ای به بودن با من ندارن... بعضی وقتا فکر میکنم یعنی من اینقد گوشت تلخم ؟دلم فقط ی دوست میخواد..فقط یکی..خواسته زیادیه؟

از وقتی برگشتم خونه فقط دارم آشپزی میکنم دوس دارم همه چی رو یاد بگیرم:) وزنمم شده 38.5 تا آخر تابستون ایشاالله به 40 برسونیم :)

اون کلاس عکاسی 10 روزه با مدرک 700هزار...اگه مهدی پولش داد شاید برم و البته اگه وقت کنم !! تازه گواهینامه هم هست ..از طرفی تا 6 امتحان دارم بعدم تا 15 اینا واسه امتحان گفتار ..مسافرت هم میخوام خب >_< تازه واسه دفاع خواهرجان هم میخوام برم ._.

خب 3 روز یونی تشریف داریم میرم کلاس اندکی زبان میخونم و غذا درست میکنم و ظرف میشورم همینجوری وقتم پر میشه...

بهتره گفتار رو هم به برنامه ام اضافه کنم که موقع امتحانش خیلی بهم فشار نیاد و نمره خوبی بگیرم

دیروز روز فیزیو بود عصر فهمیدم سریع رفتم ی کیک پختم ی شعر با صدا خودم خوندم شب واسه مستر فرستادم خیلی خشک گفت مرسی . خیلی شیک زد توو ذوقم گفت تو که سرت درد میکنه واسه اینکارا:/ بعد از یه هفته بدون هیچ پی ام و خبر گرفتنی واقعا انتظار این مدل رفتار نداشت..طبق معمول یکم گریه کردم و...

دیگه عمرا سراغش برم...بی لیاقت...زندگیم بدون اون خیلی آروم تره...

باید امروز تمرینا زبان حل کنم ...خرید هم باید برم...سالاد الویه درس کنم..

تولد پدره...

خدا جون مرسی بابت همه چی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد