مشکلم ! جوریه ک فقط خودمم ک میتونم حلش کنم ! هیچکسی هم نمیتونه درکم کنه !
خب میدونم ک باید علی رو فراموش کنم! اما چه جوری ؟ چ جوری میتونم ازش دل بکنم ؟ چه جوری میتونم دیگه بهش فکر نکنم؟
همه فکر میکنن از سر بچگی وهوس و تنهایی عاشق علی شدم ! در حالی ک اینجور نبود من اول شناختمش بعد عاشق شدم. ک اصلا خودمم متوجه نشدم چطور شد یهو بش علاقه مند شدم .
چرا دوسش دارم .
چون مهربون خوش اخلاق با شخصیت ! با همه آدمایی ک تا حالا باهاشون برخورد داشتم ی دنیا فرق داشته .تک !
ولی باید قبول کنم ک هیچ حسی بهم نداشته ! اگه داشتدلش برام تنگ میشد اگه داشت تنهات نمیذاشت .
دوسش دارم چون تنها کسی بود ک درکم میکرد دوسش دارم هر چقدرم ک بد شده باشه..
بیزارم از این اشکای لعنتی...
نمیدونم چرا هنوز امید دارم ک برگردی....
تو با دلایت خوش میگذرونی من اینجا گریه گریه گریه...
برم دکترک چیزی عوض نمیشه؟میشه ؟آخرش میگی فقط خودتی ک میتونی خودت نجات بدی آخه چ جوریییییییی از دست این بیماری مسسخره خلاص شم...
همش میگم میخوام بهترین شم مثل خودعلی ! اما میدونم هیچ پخی نمیشم ! هیچی ! فقط دارم پسرفت میکنم...
کاش خدا کمکم میکرد....