15 اردی تولدم بود :دی روز تولدم باز مامان دعوام شد :دی چه آرزوهایی ک برام نکرد :دی
همچنان اون جزوه تست قرمز نیومده :دی قرار دیشب با ز نماز شب بخونم ک زودی خوابم برد حالا نماز واجبارو نمیخونم میرم سراغ مستحبا :دی امروز بالاخررره رفتم کتابخونه ،ساعت 4.30 رفتم خوب بود ،بچه ها اکثرا کنکوری بودن ولی خیلی سر و صدا بود ،از اونجا تا خونمون 20 مین ست مامان گفته بود حتما حتما زنگ بزنم بیان دنبالم ولی چون هواا عالی بود تصمیم گرفتم پیاده بیام :دی تو راه ک میومدم ی سوزوکی بهم گیر داده بود یعنی مرردم :دی :دی ولی یه آهنگ باحالی گذاشته بود کثافط :دی مامان میگه تنها نرو میدزدنت :دی تازه مانتومم بلند بود آرایش هم هیچی نداشتم :| ملت مشکل دارن کلن :|
امروز اونجا 2 ساعت فقط زیست خوندم فردا میخوام صبح برم
+ ددی بهم تبریک نگفت :|
+دلم براش تنگ شده :|
کاش منو یادش بیاد :|
+امروز بابا گفت گواهینامه بگیرم برام ماشین میگیره :دی
+ شعر ک ص برام گفته :دی
میخورد باران به روی بام..نیست یک دم دور از خیالم یاد آرام و خیال انگیز یادت میخورد باران به روی بامه یادم ،یاد تو طوفان پر رنگ بهار است...