امروز اصلا خوب نبودم..خودمم نمیدونم دقیقا چه مرگمه !منم مثل ِپدر قشنگترین کلمه ای ک به ذهنم میرسه همین نمیدونمه !!!امشب با زهرا و محدثه حرفیدم ی کم چرت و پرت مثل همیشه...دوس داشتم یعنی در واقع نیاز دارم ک با ع حرف بزنم ولی واقعا دیگه خجالت میکشم...ی وبلاگی رو خوندم برام جالب بود..همه چیش عجیب بود...اصلا باورم نمیشه..اونوقت من اینقد ضعیفم به خاطر ی کنکور ِساده کم آوردم...من از خودم بدم می آد..متنفرم ....دوس ندارمممممممممم
خسته ام...کاش خدا دستمو بگیره...